مدارا
مدارا و تحملِ (محدود) در زمینههای فرهنگی، اجتماعی و دینی طرح میشوند. هدف از طرح مدارا، شرح رویکرد و اعمال لازم برای جلوگیری از تبعیض در مواجهه با گروههای اقلیتِ مطرود در جامعه است. گرچه مدارا پس از اصلاحات پروتستانی و نحوهی برخورد با اقلیتهای پس از آن، مطرح شد امّا امروزه بحث مدارا در مواجهه با گرایشها و اعمال جنسی یا احزاب و اعمال سیاسیِ بسیار مناقشهبرانگیز نیز تسرّی یافته است.
اشتباه گرفتن مدارا با پذیرش
مدارا و پذیرش مفاهیمی نیستند که بتوان آنها را به جای هم به کار برد. مدارا، اجازه را متبادر میکند حال آن که پذیرش، بر تأیید دلالت دارد.
پارادوکس مدارا
پارادوکس مدارا به مدارا نداشتن در مقابل افرادی که مدارا ندارند، اشاره دارد. این اصطلاح را اغلب مخالفان تکثّر برای انتقاد از موافقان مدارا مطرح میکنند. استدلال آنها این گونه است:
- مدارا یعنی پذیرش افراد با دیدگاه/سبک زندگی/ سایز کفش متفاوت
- برخی، افراد با دیدگاه/سبک زندگی/ سایز کفش متفاوت را نمیپذیرند
- آن افراد مدارا ندارند
- عدم پذیرش افرادِ بدون مدارا، خودش نامدارایی است
- بنابراین مدارا محال است
این استدلال مزخرف است. این استدلال فرض کرده که مدارای بی چون و چرا مطلوب است. کارل پوپر به خوبی دلیل لزوم محدود بودن مدارا را توضیح میدهد: ((مدارای نامحدود قاعدتاً باید به از بین رفتن مدارا بینجامد. اگر با یک جامعهی اهل مدارا، در مقابل افرادی که در مقابل ما بیمدارا هستند، اگر در مقابل هجوم آنها مقاومت نکنیم، مدارا محو خواهد شد. بنابراین باید برای مدارا، با افراد بیمدارا، بیمدارا بود.))
بیمدارایی و آزادی بیان
موافقان سانسور استدلال میکنند که چون مدارا با افراد بیمدارا موجب از بین رفتن مدارا میشود پس باید جلوی عقایدی که بیمدارایی را بیان میکنند گرفت. این اشتباه است؛ چنین افرادی بیمدارایی را با اعتقاد به بیمدارایی اشتباه میگیرند. یعنی عقاید حاکی از بیمدارایی، خود، غیر قابل تحمل نیستند و آن عقاید میتوانند در کنار موضوعی که نسبت به آن بیمدارا هستند وجود داشته باشند.